سلام.تواین قسمت فقط در مورد اولین گناه کبیره یعنی غرور توضیح نوشتم
در صورتی که در مورد هرکدوم از اونهاتوضیح داشت اما اگه می نوشتم خیلی
طولانی می شد اماامیدوارم خوشتون بیاد.
هفت گناه کبیره از نظر پائولو کوئلیو
گناه اول: غرور | |
گناهان کبیره در واقع هفت تا نبودند، هشت تا بودند. گناهان کبیره را در آغاز مسیحیت، راهبی یونانی به نام اواگریو دُ پونتو تدوین کرد تا تمایلات منفی اصلی انسان را تعریف کند (عجیب است که در فهرست اواگریو، شدیدترین گناه، شکمپرستی است...). ارتکاب هرکدام از این گناهان، میتوانست کار ما را به دوزخ بکشاند. در قرن شانزدهم، پاپ گرگوری اولین تغییرات را در این فهرست ایجاد کرد؛ «حسد» را به فهرست اضافه کرد، اما «غرور» و «بطالت» را با هم ادغام کرد. در قرن هفدهم، این فهرست را دوباره نوشتند و در فهرست جدید، «اندوه» دیگر گناه محسوب نمیشد و جایش را به «تنبلی» داد. فهرست امروزی را مبنای هفت بخش آینده قرار میدهیم. بنا به تعاریف مختلف، دربارهی هرکدام از این گناهان مینویسم.
غرور تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث. غرور از واژهی لاتین Superbia به معنای تکبر، خودبینی، نخوت، گستاخی میآید. تعریف کلیسای کاتولیک: احترام به نفسی که از حد خارج شود و بالاتر از عشق به خدا قرار گیرد. بر خلاف فرمان نخست از ده فرمان است (به جز من خدایی نخواهی داشت)، و همین احساس بود که سبب طغیان ملایک و سقوط لوسیفر (ابلیس) شد. در حکایات ذن: استاد اعظم توفوکو متوجه شد که صومعه شلوغ است. نوآموزها این طرف و آن طرف میدویدند و کارمندها در صف ایستاده بودند تا از کسی استقبال کنند. بر ناو هواپیمابر: «مأموریت به انجام رسید». این شعاری بود که روز یکم ماه مه سال 2003 بر هواپیمای لینکلن نقش شده بود، همان موقع که رئیسجمهور بوش اعلام کرد که جنگ و عملیات نظامی در عراق به پایان رسیده است. آن روز، تعداد تلفات سربازان امریکایی 217 نفر بود. امروز که این متن را مینویسم، تعداد این سربازها از 2700 نفر بیشتر است. از نظر ادین شتاینسالتز: «وقتی کسی سعی کند بفهمد شما چه کسی هستید و از امور ثانوی برای مقایسه استفاده کند، به پوستههایی خالی دست پیدا میکند که برای معنا داشتن، وابسته به هم هستند. درست نیست که خودتان را دوست فلانی، پسرِ بهمانی، مدیر فلان جا، یا شاغل به این یا آن کار تعریف کنید. از نظر اوگوستین قدیس: غرور عظمت نیست، بادسری است. آنچه باد میکند بزرگ به نظر میرسد، اما در واقع بیمار است. پندی از دائو دِ جینگ: بهتر است جام را لبریز نکنیم تا مجبور نشویم وزن سنگین آن را حمل کنیم.
هفت گناه کبیره
|
سلام؛
گناه به معنای «خلاف» است. و در اسلام هر گونه کاری که بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه است، گناه هر چند کوچک باشد، چون نافرمانی خداست، بزرگ است.
راه کاهش لذّت بردن از گناه:
معرفت پیدا کردن نسبت به باطن گناه
این شناخت از چند راه حاصل میگردد:
1. از طریق توجه به کلام خداوند متعال که علمش به همه چیز احاطه دارد. در قرآن کریم، باطن بسیاری از گناهان را بیان فرموده است. مثلاً باطن غیبت را؛ خوردن گوشت برادر مرده میداند.(سوره حجرات، آیة 12) در جائی دیگر خوردن مال یتیم را به خوردن آتش توصیف میکند(سوره نساء، آیة 10)
2- در روایات منقول از ائمه اطهار و رسول مکرم اسلام ـ علیهم آلاف التحیة و السّلام ـ هم، باطن بسیاری از گناهان بیان شده است از جمله امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبی میفرماید: «النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، من ترکها لِلّه عزوجل لا لغیره اعقبه الهه ایماناً یجد طعمه» (نظر به نامحرم تیری زهر آگین از شیطان است، کسی که آن را تنها بخاطر خدا ترک کند خداوند ایمانی در قلب او جایگزین میکند که لذت آن را بچشد.)
بنابراین کسی که به خداوند متعال و صدق کلام او ایمان دارد و میداند که نواهی الهی به خاطر مفاسدی است که در آن عمل وجود دارد و قول صادق مصدق را بپذیرد و به حقانیت آن ایمان آورد، کمکم از گناه پرهیز میکند و واقعاً وقتی که مرتکب گناهی میشود میترسد و از آن بیزار میشود.
3. دیدن باطن گناه از راه تقوی بعنوان.
مثال: حضرت علی ـ علیه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائی میداند که یک افعی، آن را بلعیده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اکنون فردی بخواهد، این استفراغ افعی را تناول کند. باطن استفادة ناصواب از بیت المال را چون آهنی گداخته در آتش میداند. (نگاه کنید به خطبه 224/ و در بعضی نسخ 215)
بنابراین برای پائین آمدن لذت گناه یا از راه ایمان به غیب و تصدیق کلام خدا و معصومین ـ علیهم السّلام ـ که صادقان تصدیق شدهاند باید تعبداً بپذیریم که باطن گناه، آلودگی و آتش است و از آن بپرهیزیم یا باید بر اثر مخالفت هوای نفس و طی طریق تقوی به جایی برسیم که خود باطن گناه را ببینیم که این هم بدون طی طریق اوّل امکان پذیر نیست.
در ضمن "استاذنا" به روز شد.
احتمالا از عکس وبلاگ محترمتان در «استاذنا» استفاده گردد.