والدین و دوستیابی؛

نقش والدین در دوست یابی نوجوان

بیشتر والدینی که فرزند در سنین نوجوانی دارند نگران دوستیابی فرزند خوداند، به خصوص این که پیوند بین والدین و نوجوان در این دوره شروع به ضعیف شدن می کند و در مقابل، ارتباط بین دوستان و همسالان افزایش می یابد و اغلب والدین این نفوذ فزاینده را تهدیدی برای خود و فرزندشان به حساب می اورند و با دخالت های نا به جا در انتخاب دوست یا روابط دوستانه ی فرزندشان سبب می شوند که نوجوان ترجیح دهد به جانب دوستان خود برود و از آنان حمایت کند. از این رو به کار گیری راهکارهای زیر توسط والدین می تواند علاوه بر تسهیل روابط بین همسالان و نوجوان، موقعیت و شرایط ارتباط صحیح با دوستان را به وجود می آورد.

.1سعی کنید به طور مستقیم در دوستیابی فرزندان خود دخالت نکنید و آنها را وادار نکنید که دوستانشان را کاملا بر طبق معیارهای شما انتخاب کنند، زیرا اگر آن ها را تحت فشار قرار دهید از دوستان خود دفاع کرده، در برابر شما مقاومت خواهند کرد. در واقع بهتر است حرکت والدین در کنار فرزندان باشد، نه در مقابل آن ها. پس باید پذیرای دوستان آن ها بوده، با ارزیابی رفتار آن ها کنترل خود را اعمال کنند. به این منظور یک روش مناسب کنترل دوستی ها و ارتباطات نوجوان این است که والدین با یک دعوت ساده به مهمانی در منزل،با دوستان فرزند خود آشنا شوند یا با شرکت دراردوها و گردش های جمعی آنان بفهمند که دوست آن ها کیست.

2بعضی از نوجوانان قادر به پیدا کردن دوست نیستند یا دوستان خود را به آسانی از دست می دهند. این در حالی است که جذب گروهی و پذیرش دوستان برای نوجوان اهمیت فراوان دارد، لذا باید هر گونه انزوا و کناره گیری را به دقت بررسی کنید و به فرزند خود کمک کنید تا نحوه ی دوستیابی را بیاموزد و دوستان خود را حفظ کند. به طور مثال به نوجوان خود یاد دهید مه علائق همسالان خود را بیابد و موارد مشترک بین خود و دیگران را کشف کند و از آن ها برای برقراری ارتباط استفاده کند. همچنین به او هنر سازگاری با دیگران را بیاموزید تا بتواند احساسات و علائق دیگران را درک نماید.

3.تلاش کنید تا خصوصیات رشد و نیاز های دوره ی نوجوانی را بشناسید تا بتوانید ارتباطی صحیح و باز و در فضایی تؤام با احترام و اعتماد با نوجوان خود ایجاد کنید، چرا که بسیاری از گرایش های بیش از حد نوجوان به دوستانش ناشی از عدم ارتباط صحیح والدین و نداشتن توجه و محبت کافی و متناسب با سن او ست. تکریم منزلت و تجلیل شخصیت نوجوان توسط والدین، از گرایش نامعقول و بیش از حد نیاز اجتماعی به دوستان جلوگیری می کند.

4.بنیان های فکری، اخلاقی و اعتقادی فرزند نوجوان خود را تقویت کنید تا از آن برای برقراری ارتباط خود با دوستان و جهت گیری ها و برخوردها استفاده کند. هر گاه مبانی دینی به صورتی دلنشین، به روز و زیبا برای نوجوان بیان شود، برای پر کردن خلاء های عاطفی خود به سراغ پروردگار پرمهر می رود و از علایق و دوستی های افراطی و زیان بار پرهیز می کند.  

 

 

                                                                                ...(( زهرا زارع نژاد ))... 

                                                                                  مجله پیوند. بهمن ۱۳۸۶ 

معیار های انتخاب دوست در دوران نوجوانی

 

1.  مجاورت و نزدیکی مکان ها: شاید مهم ترین عامل انتخاب دوست، نزدیک بودن به یکدیگر است. به عقیده مورفی، مدرسه و محیط زندگی فرصت های مناسبی برای انتخاب دوست در دوره ی نوجوانی فراهم می کنند. در بیشتر این دوستی ها، نوجوان ترجیح می دهد که دوست، منحصر به خودش باشد و فرد دیگری در این ارتباط عاطفی مشارکت نداشته باشد.

2.  سازگاری و جاذبه ی بدنی: دوره ی نوجوانی دوره ی ناپسندی و توجه به ظاهر خود و دیگران است. از این رو معمولا نوجوان افرادی را از بین همسالان به عنوان دوست برمی گزیند که اندام جاذبی دارند و زیباتر به نظر می رسند.

3.  همسانی امیال، عقاید و گرایش ها: بر طبق نظریه توازن شناختی، کسانی را برای دوستی انتخاب می کنیم که گرایش هایی همانند ما داشته باشند، مثل ما فکر کنند و اعمال و عقایدی مشابه ما داشته باشد. علاوه بر عوامل مذکور، محققان عواملی چون وضع اجتماعی – اقتصادی، تربیت والدین، سلامت روانی و سازگاری اجتماعی، همسانی عقلی و توانایی های دستی را نیز از عوامل مؤثر در انتخاب دوست در این دوران می دانند. 

آثار و نتایج عضویت در گروه های دوستی در دوره ی نوجوانی 

1.  اجتماعی شدن: گروه دوستان عامل مهم اجتماعی شدن فرد در دوره نوجوانی به شمار می آید. ارتباط صحیح و مناسب با دوستان موجب کسب مهارت های اجتماعی مهم مانند همکاری، سازگاری و همدلی می گردد. در چنین شرایطی نه تنها یادگیری افزایش می یابد، بلکه رفتارهای اجتماعی مناسب نیز رشد می کند. نوجوان با پذیرفتن نقش های مختلف در گروه دوستی، برای ایفای نقش های آینده در جامعه آماده می شود و با جهان اجتماعی بیرون از خانواده بیشتر آشنا می شود و آن را می آزماید. این گروه ها در واقع واسطه ایبین خانواده و محیط اجتماعی بزرگ ترند.

2.  کسب هویت مناسب: هویت عبارت است از مجموعه مشخصاتی که موجب بازشناسی یک شخص از سایر همنوعانش می شود. به زبانی دیگر، هویت پاسخی است که به سؤال «من کیستم؟» داده می شود. علاوه براین تصوری که هر کس از خودش دارد تا حد زیادی با تصور دیگران از او یکسان است. بنابراین می توان گفت هویت هر کس در تعامل با دیگران شکل می گیرد. در دوران نوجوانی، دوست، حامی «من» یا به عبارت صحیح تر، یک من دیگر است و مانند آینه تصویر اطمینان بخشی به نوجوان می نمایاند به همین سبب پیوند های دوستی در شخصیت نوجوان تاثیر بسیار می گذارند. عضویت نوجوان در گروه دوستان عامل مهم شکل گیری هویت اوست و به نوجوان کمک می کند هویت مناسب خود را یافته، به آن افتخار کند و از سر در گمی نجات یابد. در واقع بخشی از هویت نوجوان با عضویت در همین «ما» ها و گروه ها ساخته می شود. همان طور که هلن کلر می گوید:من تا وقتی شیوه برخورد با دیگران را نیاموختم، به مفهوم واقعی خودم پی نبردم.

3.  کسب استقلال و ایجاد شخصیت متکی به خود: اندیشه ها و احساس هایی نوجوان را از درن برمی انگیزاند و کشش به عمل مستقل او را به سوی افراد هم فکر و همراه فرا می خواند. بنابراین، به صورتی هدفدار به شرکت در گروه هایدوستی می پردازد و با عضویت در آن گروه ها نقطه ی اتکایی برای عمل خود می یابد و با پذیرش نقش های مختلف در گروه، در مسیر شکل دادن به شخصیت متکی به خود گام بر می دارد.

4.  ایجاد خرده فرهنگ نوجوانی: نوجوانی، زمان تجربه و آزمون نقش ها ، رفتار ها و ارزش های مختلف به منظور رسیدن به بزرگ سالی است و دوستان در این فرایند نقش مهمی دارند. جذبه و کشش این گروه تا آن اندازه است که نرهنگ خاصی را به مجود می آورد و نوجوان از آن تبعیت می کند. به اعتقاد کلمن، گروه دوستان برای نوجوان تا هنگام دستیابی به یک فرهنگ بزرگسالانه، نقش یک (فرهنگ واسطه ای و موقتی ) را ایفا می کند و از جمله خصوصیات این فرهنگ رازداری بین افراد عدم پایبندی به ارزش های سنتی، عدم تبعیت از طبقه ی اجتماعی، زبان ویژه و پیروی از یکدیگر است.

5.  کمک به تصمیم گیری مستقل: گروه دوستان بر تصمیمات نوجوان تاثیر می گذارند. مطالعه ی بی شاپ نشان داد که تصمیم به ادامه ی تحصیل و رفتن به دانشگاه در نوجوانان تحت تاثیر تصمیمات دوستان آنان بوده است. نوجوان در انتخاب نوع شغل آینده ی خود نیز از طرز تفکر دوستان خود متاثر می شود. چه بسا تلقین یک دوست سبب می شود که اوبه شغلی نتمایل شود و سعادت خود را در آن پندارد.

6.  الگوپذیری و همانندسازی: دوستان در این دوره نقش مؤثری در شکل گیری شخصیت، ارزش ها و نگرش های نوجوان دارند و از قدرت زیادی بهره مندند و برای نوجوان مهم تلقی می شوند، به همین سبب نوجوان سعی می کند خود را شبیه و همانند آن ها کند و تغییر نماید. گام اول این تغییر و همانند سازی در ظاهر و رفتار است، به همین خاطر نوجوان می خواهد در پوشاک، زبان و لهجه از دوستانش تقلید کند. در گام بعدی نوجوان در نوع فکر، اندیشه و احساس خود را با دوستانش همانند می سازد. ویژگی الگوپذیری نوجوان، به خصوص در مواردی که والدین نمی توانند الگوهای مفیدی برای نوجوان خود باشند، سبب ورود نوجوان به گروه های نامناسب و ایجاد مشکلات زیادی برای وی خواهد شد. این مسئله در مورد نوجوانان طبقات اجتماعی- اقتصادی پایین مصداق بیشتری دارد.  

 

 

                                                                                  ::« زهرا زارع نژاد »:: 

                                                                    مجله پیوند. بهمن۱۳۸۶

نقش گروه دوستان در پرورش اجتماعی نوجوان!

دوستی چیست؟ 

زندگی بدون برقراری روابط با دیگران تقریبا غیر ممکن است و بهترین رابطه ی اجتماعی انسان ها، « رابطه ی دوستی » است. وقتی دو نفر با هم دوست هستند یعنی نسبت به هم احساسات مثبت دارند، از دیدن یکدیگر خوش حال می شوند، از بودن با هم لذت می برند، افکار و عقاید و تمایلات مشابه دارند، قهرمان های مشترکی دارند و می کوشند همیشه رضایت خاطر هم دیگر را تامین کنند. 

چرا نوجوان به دوست نیاز دارد؟ 

روان شناسان اجتماعی عوامل مختلفی را در این زمینه مؤثر دانسته اند، که از آن جمله است:

  • حمایت متقابل و احساس تعلق: رابطه ی نزدیک و صمیمی میان دو نفر که از آن به دوستی تعبیر می کنیم، سبب آرامش طرفین، حمایت از یکدیگر در موارد نیاز و احساس امنیت و تعلق خاطر می گردد. امام جعفر صادق(ع) در این باره می فرمایند: هر چیز مایه ی آرامشی دارد و مایه آرامش شخص مؤمن، برادر دینی و دوست ایمانی اوست که در کنارش آرام می گیرد.
  • اجتناب از تنهایی: تنهایی امری ناخوشایند و تجربه ای ناگوار است، زیرا شخص را از وجود روابط رضایت بخش محروم می کند. ارتباط میان انسانها عاملی در راه ارتقای انسانی و موجب تکامل آن هاست و نبود آن مانعی در راه تعالی اجتماعی و موجب پیدایش آسیب های روانی است. در دوره ی نوجوانی یکی از اعمال رشدی مهم، گرایش های مساعد نسبت به دیگران و ایجاد روابط دوستانه با آن هاست که با قرار گرفتن در گروه های دوستی ارضا می شود.
  • نیاز به تایید: دوستان ارزش وجودی ما را به عنوان افراد مشخص تصویب و تایید می کنند، بر عزت نفس ما می افزاید و احساس ارزشمند بودن را، که از ضرورت های یک زندگی سالم است، مهیا می کنند. در دوره ی نوجوانی نیز شاید هیچ نیازی به این اندازه مهم نباشند که نوجوان می خواهد مورد توجه اطرافیانش قرار بگیرد و به عنوان یک فرد با ارزش شناخته و پذیرفته شود و در گروه دوستان خود موقعیت خاصی به دست آورد.
  • مقایسه اجتماعی و هویت یابی: هر کسی از چگونگی واکنش دیگران نسبت به رفتار خود، به ارزیابی از رفتار خود می پردازد. دوستان ما بهترین و مطمئن ترین اشخاصی اند که این باز خورد را به ما می دهند و به ما کمک می کنند به شناخت از خود دست یابیم. اگر هویت فردی نوجوان بر اساس برخورد صحیح اجتماعی ایجاد شود، تعادل روانی وی تضمین خواهد شد.
  • رشد شخصی: بدون شک عامل سازنده ی شخصیت انسان، بعد از اراده و تصمیم او، دوستان وی هستند، چرا که بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی از طریق دوستان کسب می شوند. این تاثیرپذیری در روایات اسلامی نیز آمده است. از حضرت سلیمان (ع) نقل شده است:« درباره ی کسی قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر بیفکنید، چرا که انسان به وسیله ی دوستانش شناخته می شود. هر گاه نیاز های ما به شکل مطلوب در گروه دوستی ارضا شوند، طبعا دوستی سازنده ای خواهیم داشت و این به رشد شخصی ما کمک خواهد کرد. از این جهت نوجوان نیز برای بهرمندی از رشد و تکامل در همه ی ابعاد شخصیتی به پذیرفته شدن و شرکت در گروه های اجتماعی علاقه نشان می دهد و دوستی های این دوران باعث تجاربی می شوند که در توسعه ی شخصیت نوجوان نقش مهمی دارند.
  • دریافت پاداش و رفع مشکلات: مطابق با یک نظریه ی جامعه شناختی تحت عنوان « مبادله اجتماعی » نیاز به دوست در دوران نوجوانی برای آن است که فرد می خواهد پاداش های بیشتری دریافت کند و مشکلات خود را کاهش دهد. در واقع هر یک از ما انتظار داریم دیگران نیاز های ما را برآورده کنند، هم چنان که متقابلاخود را موظف می دانیم بعضی نیاز های ایشان را تامین کنیم...

                                                                           :::« زهرا زارع نژاد»:::

                                                                        منبع: مجله پیوند. بهمن1386...

۱۰روش برای افزایش رضایت از زندگی

در چند سال اخیر‌، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداخته‌اند که قبلاً‌ برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما می‌شود؟ 

پژوهشگران به این منظور تحقیقات گسترده‌ای در سراسر جهان انجام داده‌اند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوع‌دوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر می‌گذارد.

حوزه جدید روان‌شناسی مثبت پر از یافته‌های جدیدی حاکی از آن است که اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابت‌شده برای افزایش رضایت عبارتند از:

1 – لحظات روزانه زندگی را درک کنید

هر از چندی مکث کنید تا گل سرخی را ببویید یا کودکان را حین بازی تماشا کنید. کسانی که درنگ می‌کنند تا وقایعی را که به‌طور عادی با عجله پشت سر می‌گذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فکر می‌کنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و کاهش افسردگی گزارش می‌کنند.

 

2 – از مقایسه بپرهیزید

چشم و هم‌چشمی جزئی از بسیاری از فرهنگ‌هاست اما مقایسه خودمان با سایرین می‌تواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد کند. به جای مقایسه کردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف کنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.

 

3 – بیش از اندازه به پول توجه نکنید

کسانی که پول را در رأس فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگ‌های گوناگون یکسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در کالاهای مادی بجوییم، کمتر آن را می‌یابیم. رضایت، عمر کوتاهی دارد و گذراست. پول‌دوستان نیز در آزمون پویایی و خودشکوفایی نمره اندکی می‌گیرند.

 

4 – اهداف معنادار داشته باشید

کسانی که برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش می‌کنند، بسیار راضی‌تر از کسانی هستند که رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف می‌تواند به سادگی یاد‌گرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچه‌ها به شیوه‌ای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل کار و چه در خانه آن است که فعالیت‌هایی انجام دهیم که از نظر شخصی هم لذت‌بخش و هم مهم باشد.

 

5 – در کار ابتکار به خرج دهید

میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتکاری که به خرج می‌دهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی که خلاقیت به خرج می‌دهیم، به دیگران کمک می‌کنیم و راه‌های بهبود در امور را پیشنهاد می‌کنیم یا کارهای اضافی انجام می‌دهیم، از کارمان بیشتر احساس اغنا می‌کنیم.

 

6– دوست پیدا کنید و به خانواده اهمیت دهید

افراد راضی معمولاً‌ خانواده، دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف کمیت رابطه با افراد کافی نیست، بلکه کیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیک نیاز دارد؛ رابطه‌ای که در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.

 

7 – لبخند بزنید، حتی زمانی که حالش را ندارید

به‌نظر ساده می‌رسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امکانات موجود، فرصت‌ها و موفقیت را می‌بینند. وقتی آنان به آینده نگاه می‌کنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می‌کنند، معمولا گزینه‌های مثبت را می‌بینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشده‌اید که نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل می‌شود.

 

8 - طوری تشکر کنید که گویی واقعاً قدردان هستید

کسانی که عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً‌ سالم‌تر و‌ خوشبین‌تر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که به کسانی که به آنان کمک کرده‌اند، نامه تشکرآمیز می‌نویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یک نامه تشکرآمیز تا هفته‌ها طول می‌کشد.

 

9 – از خانه بیرون بروید و ورزش کنید

تحقیقات نشان می‌دهد که ورزش می‌تواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچ‌گونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز به‌مراتب کمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان می‌دهد، امکان تعامل با دیگران را فراهم می‌کند، هورمون‌های عامل احساس خوب را در بدن آزاد می‌کند و عزت نفس را افزایش می‌دهد.

 

10 – بخشش را فراموش نکنید

نوع‌دوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل کنید و از این کار مقصودی را بجویید. محققان می‌گویند کمک به همسایه، داوطلب‌شدن برای انجام کارهای عام‌المنفعه یا اهدای کالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص می‌شود که مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد که از ورزش کردن یا ترک کردن سیگار هم بیشتر است. گوش کردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارت‌ها، توجه به موفقیت‌های دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت می‌افزاید. محققان می‌گویند کسانی که برای دیگران خرج می‌کنند، بیشتر از کسانی که برای خودشان خرج می‌کنند، احساس رضایت می‌کنند.  

 

                                                                                                   الهام

خواص رنگ سبز

سلامی گرم وصمیمی به توخواننده ی عزیز. 

 

این مطلب درمورداعجازرنگهادرقرآن است.باتوجه به اینکه من خودم عاشق رنگ  

 

سبزهستم امیدوارم شماهم ازاین مطلب خوشتون بیاد.  

 

مقدمه

زندگی بشر از بدو خلقت تحت تاثیر دو عامل مهم شب و روز بوده است.انسان با مشاهدعلامت  

 

شب (تاریکی) به سر پناه خود روی می‌آورد و با آشکار شدن صبح و روشنایی به سوی تلاش و  

 

فعالیت می‌شتابد.

خدای متعال از دو عامل فوق به عنوان نعمتی بزرگ یاد می‌کند و در کنار سایر نعمتهایش  

 

می‌فرماید:"و جعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهار معاشا" (یعنی شب را برای شما پوششی قرار  

 

دادیم و روز را برای معاش شما قرار دادیم.) این عملکرد فطری درانسان بیانگراین است که انسان  

 

ناخودآگاه تحت تاثیر رنگها قرار می‌گیرد و با کشیده شدن پرده آبی تیره بر آسمان احساس نیاز به  

 

استراحت و آرامش در او به وجود می‌آید؛ و با طلوع صبح و آشکار شدن نور و روشنایی زرد رنگ  

 

به انسان نیروی تکاپو و فعالیت دست می‌دهد. بنابراین پیشینه شناخت رنگها و احساس نیاز به  

 

آنها به صورت تکوینی در خلقت وجود داشته است.

از این رو خداوند رنگها را صفت مشترک بین موجودات اعم از زنده و غیر زنده قرار داده ومی‌فرماید:  

 

"آیا ندیدی که خدا باران را از آسمان فرود آورد و با آن انواع میوه‌های گوناگون و رنگارنگ پدید آورد و  

 

در زمین کوهها و طرق زیاد و اصناف و رنگهای مختلف سفید،سرخ،سیاه خلق فرمود و از اصناف  

 

انسان (مرد و زن) و اجناس حیوانات نیز به همین گونه مختلف آفرید".

خداوند متعادل در آیه مذکور به وسیله رنگها و تنواع موجودات جاندار و بی‌جان توجه انسان را  

 

به مساله ی توحید جلب می‌کند تا نشانگر این باشد که چگونه از آب بی‌رنگ صدها هزاران رنگ  

 

پدید آورده و از عناصر محدود و معین موجودات کاملا متنوع و زیبا را آفریده است. جهت تبیین  

 

شگفتی رنگها، به خواص آنها از منظر آیات و روایات اشاره می‌کنیم.

خواص رنگ سبز

 

"ویلبسون شباباًَ خضراً من سندس و استبرق" لباسهای سبز حریر و دیبا بپوشند.

  • مسرّت بخشی و شادآورد بودن

اگر آب مایه حیات است، رنگ سبز نشانگر طراوت و زندگی می‌باشد چرا که طبیعت با این رنگ  

 

لباس حیات به تن می‌کند. خداوند متعال این شگفتی را به صورت زیبا ترسیم کرده و می‌فرماید: 
 

"و جعلنا من الماء کل شیء حی"یعنی به وسیله آب هر چیزی را زنده قرار دادیم. 
 

"فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه حقیراء" ‌به وسیله ی آب هر گونه گیاه برآوردیم و از آن  

 

گیاه جوانه سبزی خارج ساختیم.

رنگ سبز، رنگ گیاهان وطبیعت است و خداوند آنها را مظهر مسرت و شادی معرفی می‌کند:  

 

"فأنبتنا به حدائق ذات بهجة" پس به وسیله آب باغهای بهجت انگیز رویانیدیم. در تعریف بهجت  

 

آورده که البهجة حسن اللون و ظهور السرور فیه" بهجت بهترین رنگ است و شادی و نشاط در آن  

 

ظهور دارد.  

 

امام صادق (ع) در بیان خاصیت رنگ سبز می‌فرماید:"سه چیز غم و غصه را از بین می برد 1- آب 2 

- رنگ سبز 3- خوشرویی. 
 

 تقویت تحمل پذیری و صبر 
 

امروزه علم با گذشت قرنهای متمادی خاصیت تقویت تحمل پذیری این رنگ را اثبات کرده است.  

 

دانشمندان جهت اثبات این امر آزمایشی را به شرح زیر بر روی کارگران انجام دادند.

کارگران را به دو گروه تقسیم کردند، به گروه اول صندوقهای سبز و به گروه دوم صندوقهای سیاه  

 

رنگ جهت حمل دادند. کسانی که صندوقهای سبز را حمل می‌کردند بدون هیچ گونه شکایتی با  

 

صبر و حوصله کار خود را به اتمام رسانند، ولی حمل کنندگان صندوقهای سیاه هموزن با  

 

صندوقهای سبز از خستگی زیاد، کمردرد، ناراحتی کلیه و ... شکایت می‌کردند. علاوه بر اینکه  

 

این رنگ برسلامتی روح انسان تاثیر دارد، بر رشدوسلامتی جسم نیز موثر است.

یافته‌های دانشمندان

 بیماریهای عصبی، بالابردن ادراک.
خواص مثبت این رنگ تا زمانی است که از 200 لوکس تجاوز نکند، بنابراین رنگ سبز گیاهان بهترین و معتدل ترین نوع این رنگ است، و تمام خواص فوق را دارد.

با توجه به یافته‌های دانشمندان می‌توان به موارد زیر به عنوان فواید دیگر سبز اشاره کرد.
تسکین درد میگرن، از بین بردن بی‌خوابی، پایین آوردن فشار خون، درمان یا تسکین بعضی از  درقرآن کریم، از میان همه رنگها به رنگ سبز به عنوان رنگ لباس بهشتیان معرفی شده است:  

نگاهی به اقتصاد ایران

مقایسه واکنش فیلسوفان و اقتصاددانان لیبرال به تحولات اقتصادی - سیاسی 
آیا علم اقتصاد دیگری در راه است؟
 
بی‌تردید آخرین رکود نظام سرمایه‌داری، بر علم اقتصاد و پیروانش تاثیر گذارده است و آرام آرام می‌رود تا در ژورنال‌های علمی هم نمود یابد.
از آنجا که پروسه چاپ مقاله در ژورنال‌های تراز اول به طور متوسط سه سال طول می‌کشد، هنوز زمان باقی است تا آثار این رکود در تئوری‌های اقتصادی خود را به طور کامل نشان دهد. اما این اثر تا چه حد می‌تواند باشد؟ آنچه تاکنون می‌توان از اظهارنظرها و پیشنهادها دریافت، آنکه حتی حامیان تند خرید بانک‌ها و موسسات مالی از سوی دولت یا آنان که بر سیاست‌های انبساطی مفرط تاکید دارند، آشکارا بر این نکته پافشاری دارند که با رفع رکود فعلی، سیستم باید به بازار تحویل داده شود. هر چند در این بین تفکری نیز وجود دارد که بر نقش نظارتی دولت به خصوص در بازار سرمایه تاکید دارد.
خلاصه این جریانات در همان گزاره‌ای مشاهده می‌شود که اجماع اقتصاددانان بر آن بود: «بازار و سیستم قیمت‌ها تنهاترین راه برای تخصیص منابع است که با تضمین آزادی‌های فردی، توسعه اقتصاد را نوید می‌دهد، اما دولت تنها برای پوششی بر شکست‌های بازار است». بنابراین زمانی که شکست مرتفع شود راهی نمی‌ماند مگر بازگشت به اصل. این رویکرد نشان می‌دهد که عملا دید اقتصاددانان لیبرال آنچنان تغییر نکرده است. این گزاره را از این رو می‌توان بیان داشت که در مقایسه، تاثیر حوادث 11 سپتامبر بر روی ذهنیت لیبرال‌های غیر‌اقتصادی چنان نقش موثری را داشت که آنان را به نوعی از اصول فردگرایانه منحرف ساخت. به عبارت دیگر می‌توان مدعی بود به دلیل بنیان‌های قوی نظری در لیبرالیسم اقتصادی، حوادث اخیر در نظام اقتصادی نتوانست دگرگونی فکری را در اصول لیبرال‌های اقتصاددان ایجاد کند، لیک مورد مشابه در صحنه سیاست، پیکره فکری لیبرال‌های علم و فلسفه سیاسی را دستخوش تحول کرد.
در واقع اگر تا پیش از قرن حاضر، فیلسوفان لیبرال در پی آن بودند تا در مقابل ارزش‌های «جامعه‌گرایانه» (Communitarian) فردگرایی (Individualism) را به اثبات برسانند و در مقابل آن موج بایستند، لیک گویی خودبه‌خود توان این استدلال‌ها پس از حوادث 11 سپتامبر برای خود آنان نیز رنگ باخت. از این زمان بود که این گزاره مستدل نمود که «حقوق فردی در متن جامعه تعریف می‌شود» یا «آیا بدون جامعه حقی نیز برای فرد قابل تعریف است؟». در واقع دفاع از «جامعه» آزاد به یکی از وظایف دولت لیبرال تبدیل شد، بدون آنکه این بار کسی پاسخ دهد که این «جامعه» چیست یا کیست؟ و بدون آنکه پرسش شود که این دفاع، آیا به معنای نظارت بر حرکت تک‌تک افراد نیست؟ آیا به معنای مداخله در حیطه فردی و نقض حقوق خصوصی نیست؟ و از همین روست که امروز بسیاری از مدافعان حقوق بشر، اقدامات امنیتی لیبرال‌ترین کشورها یعنی ایالات متحده و بریتانیا را به چالش کشیده‌اند. لیکن در هنگام واکنش به اقدامات 11 سپتامبر، می‌توان گفت فیلسوفان لیبرال همراه محافظه‌کاران بر حفظ «جامعه» تاکید کردند. این گونه بود که لیبرالیسم جدید فیلسوفان، اتم‌گرایی (Atomism) جامعه را که مرکز ثقل تفکر فردگرایی است، رد کرد و اگرچه کل‌گرایی (Holism) را نپذیرفت، اما قدمی به جلو گذارد و جامعه را به شکل یک ارگانیسم تعریف کرد. ارگانیسمی که حفاظت از آن نه تنها وظیفه تک‌تک افراد که دولت نیز هست. اگرچه رویکرد «ارگانیسم عقلایی» (Rational Organism) به معنای استقلال فرد و احترام به آن از یک سو و وابستگی فرد و جامعه از سوی دیگر، پیش از حوادث 11 سپتامبر مطرح شده بود، اما پس از این تاریخ بود که استقبال از آن اوج گرفت و این پایان عصر اصل بدیهی فردگرایی از سوی فیلسوفان سیاسی لیبرال بود.
اگر چنین تغییر رویکردی در شاخه فلسفه سیاسی لیبرالیسم رخ داد، اما در شاخه اقتصاد هنوز پایبندی به روش شناسی فردگرایانه وجود دارد. نه تنها آن حوادث امنیتی که می‌توان گفت رکود فعلی نیز به رغم توصیه‌های سیاستی برای درمان کوتاه مدت که رنگ و بویی بیشتر از نقش دولت دارد، اما تاثیری بر بدنه لیبرالیسم اقتصادی نگذاشته و هنوز تنها راه از منظر اقتصاددانان، بازار است. اما بیراه نرفته‌ایم، اگر ادعا کنیم که این صلابت و مقاومت، از آن روست که علم اقتصاد خود به راهروان خویش وجود رکودها را متذکر شده است و در عین حال رفع شدن آن را نیز نوید می‌دهد. بر همین اساس است که تحول اخیر، امری خارج از ذهن و بیگانه برای اقتصاددانان نبوده است و آنان با وجود دانش به این چرخه‌های تجاری، معتقد به اقتصاد آزاد بوده‌اند و بنابراین وقوع این حادثه، انقلابی برای الگوی فکری آنان نیست. این خود نشانی است از پشتوانه فکری علم اقتصاد. اگر با کوچک‌ترین تغییری در جهان خارج، کل علم زیر و رو شود تا آن تغییر تعبیر شود، باید مشکوک بود به دستاوردهای پیشین آن علم.
آنچه به عنوان تغییر در علم اقتصاد پس از این رکود می‌توان از آن نام برد، نه دگرگونی در شناخت شناسی و الگوی فکری که تغییری تکنیکی در مدل‌های اقتصادی است. پرسش این است که وقتی اقتصاددانان می‌دانستند که بالاخره رکود خواهد رسید، چرا ابزار آنان نتوانست آن را پیش‌بینی کند؟ و مهم‌تر از آن، چرا نتوانست عمق آن را پیش از آن که دیر شود، دریابد؟ بنابراین اقتصاددانان بیش از همه در این جهت هستند که می‌خواهند بر داشته‌های خود بیفزایند، در حالی که بسیاری ناآشنا از علم می‌انگارند، اقتصاد لیبرال، اصلا تعریفی از این رکود نداشته و حال باید به جای این علم، علم دیگر و به جای اقتصاد آزاد، سیستم دیگری را تعریف کرد.
به هر رو وقوع رکود اخیر و واکنش علم به آن نشان داد که اولا علم اقتصاد امروز دارای چنان پشتوانه‌ای است که چنین اتفاق سهمگینی آن را دچار دگرگونی عظیم نساخته است، دوم آنکه راه برون رفت از آن اگرچه مورد اجماع کامل نیست، اما بندهایی را شامل می‌شود که پیش از این در علم از آن سخن رفته است و این خود نشان می‌دهد که علم اقتصاد پاسخگوی نیاز امروز هست و سوم آنکه اقتصاددانان می‌انگارند نیاز آن دارند که تکنیک‌های خود را تنومندتر کنند تا بتوانند بهتر رکود‌های آتی را پیش‌بینی کنند، اما در همین جا نیز متذکر شویم نحله‌هایی از اقتصاددانان وجود دارند که اصولا می‌انگارند، اقتصاددان پیشگو نیست و با هر مدلی هر چند پیچیده و پیشرفته، باز هم اتفاقاتی رخ خواهد داد که اقتصاددانان انتظارش را نداشتند. وقتی پیش‌بینی کنش‌های تنها یک انسان چنین سخت و مشکل است، چطور می‌توان مدعی پیش‌بینی کنش میلیون‌ها که میلیاردها انسان بود. به هر رو فارغ از این نکته، می‌توان بزرگ‌ترین اثر رکود فعلی را بر پیکره علم اقتصاد، یافتن راههایی دانست که به واسطه آن بتوان بهتر آینده اقتصاد را درک کرد و این بی تردید یک انقلاب فکری در علم نیست که اتفاقا همان راهی است که علم تا به حال پیموده است ولی حال نیاز به دستاوردهای تکنیکی پیشرفته‌تر، بیش از گذشته احساس می‌شود و علم خواهان سرعت بیشتر در این زمینه است. اما همه این‌ها به معنای تراوش علم یا سیستم اقتصادی دیگر آنچنان که منتقدان منتظرند، نیست.
منبع: دنیای اقتصاد - زهرا زارع نژاد