تعریف علمى عشق+تست عشق

شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است. شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست.

شور عشق؛ استارت یا سوخت
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل می‌کنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمی‌توانیم فقط با استارت‌زدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم. بهاربیست                   www.bahar-20.com

شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس می‌گیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشانشان داد.
 
کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هایی فعال می‌شود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمت‌هایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال می‌شود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف ماده‌ی مخدر به فعالیت می‌افتد. این قسمت‌های مغز، تشکر فوری را اعلام می‌کنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمت‌های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش‌های طولانی‌مدت است.
بهاربیست                   www.bahar-20.com
دو پژوهشگر دیگر به اسم‌های بارتل و ذکی آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.
 
عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمت‌هایی از مغز آنها را فعال می‌کند که مربوط به «پاداش‌های بلندمدت» است- همان قسمت‌هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقه‌تان فکر می‌کنید یا موسیقی مورد علاقه‌تان را گوش می‌کنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
بهاربیست                   www.bahar-20.com
نتیجه‌ی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکننده‌ی چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایه‌ی شعر و غزل و رمان و فیلم‌های زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
 
بعضی اقوام اصلاً نمی‌دانند عشق چیست؟
عشق رمانتیک نه تنها کوتاه‌مدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همه‌ی اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همه‌ی جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما می‌شناسیم می‌شناسند؟

دو پژوهشگر به نام‌های یانکویچ و فیشر، ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت، هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات، شعر و هنرشان هیچ اشاره‌ای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما تشکیل خانواده می‌دهند، به خانواده‌شان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم می‌کنند.
 
یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می‌بینیم در آن فرهنگ‌ها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمه‌ی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این موتور استفاده نمی‌کنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن می‌شوند.

در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیده‌اند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یا نه؟» ۹۰ درصد آنها جواب مثبت داده‌اند. یعنی گفته‌اند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیده‌اند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفته‌اند در نهایت با فردی ازدواج کرده‌اند که عاشقش نیستند و رابطه‌ی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.

عشق نوعی بیماری است؟!
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده‌اند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده‌اند.
 
در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دست‌هایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.

عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.

پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.

هوش عاطفی‌ات را بالا ببر

با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده‌اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید که می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند.

اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغییر کرده‌اند.
پس خیلی وقت‌ها مشکل اینجاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم تغییر نمی‌کنند: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این سوال به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»
پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطف‌مان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.

هوش عاطفی به ما کمک می‌کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می‌شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌ای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد.

اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می‌توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی‌شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
 
چه قدرعاشق هستید؟
عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ می‌دهد. برای خیلی از روان‌شناس‌ها مطالعه این پدیده جالب است. بعضی‌ها مانند استرنبرگ حتی نظریه‌ای علمی ‌درباره عشق دارند.
 
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد.

اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، ‌احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، ‌داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد می‌لنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و می‌خواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
 
این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.  
          
بهاربیست                   www.bahar-20.com
چگونه از این تست استفاده کنیم؟ 
 عبارات زیر را بخوانید. معشوق‌تان را تصور کنید و نام معشوق‌تان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ۷، اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی‌ موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم درست می‌دانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ۴، اگر با آن کمی ‌مخالف بودید، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲ و اگر به‌طور کامل مخالف بودید عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.

۱) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ؟
۲) او را خیلی جذاب می‌دانم. ؟
۳) او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد. ؟
۴) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم. ؟
۵) به نظر من، او خیلی دلربا است. ؟
۶) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ؟
۷) وقتی با هم کاری را انجام می‌دهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ؟
 8)دوست دارم که او حتما مال من باشد. ؟
۹) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت می‌شوم. ؟
1۰) خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم. ؟
۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ؟
۱۲) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ؟
۱۳) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ؟
۱۴) خیلی به او علاقه دارم. ؟

راهنمای نمره‌گذاری: 
حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید. 
 جواب ها: 
* شمایی که بالای ۸۹ نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است. شما بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به پرسش‌ها پاسخ داده‌اید، در عشق‌تان هیچ شکی نمی‌توان کرد.

* اگر نمره‌تان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.

* اما اگر نمره‌تان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشق‌اید.

* کسانی که از ۶۸ پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.

* کسانی که از ۵۸ پایین‌ترند، به‌ هیچ‌وجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیق‌شان را نگذارند عشق.  
      الهام

علت نامگذارى اعداد!

 
هر عدد به تعدا زا ویه‌اش نامگذاری شده:
مثلا عدد 1، یک زاویه دارد
عدد 2، دو زاویه دارد
عدد 3، سه زاویه دارد و...
عدد 0 هم زاویه‌ای ندارد
 
 
 
  الهام

به متولدهرماه چه هدیه ای بدهیم؟

 امیدوارم خوب راهنماییتون کرده باشم...

 

 

 

متولد فروردین گلنخود شیرین، دوربین، نقره، cd بازی، بادکنک، تابلو پرتره، اسباب بازی، آلبوم عکس، گوشی موبایل، تجهیزات ورزشی، ماشین حساب، سِتِ آینه و شانه، ثبت نام کلاس‌های چتربازی، سبدی از گل‌های ابریشمی  

 

متولد اردیبهشت زمرد سبز، گل زنبق دشتی، کیف پول، وسایل مذهبی، دوربین شکاری، آلبوم تمبر، کتاب جیبی، کتاب‌های رومیزی، سبد پیک نیک، روغن و وسایل حمام، انواع سی دی، نرم افزارهای کامپیوتر، وسایل تزئینی سرخپوستی   

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان                                  تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان

 

متولد خرداد مروارید، گل رز، بادبادک، کتاب آشپزی، لوازم مانیکور، یخدان، صفحه دارت، چمدان، شکلات، بلوز ابریشمی، کتاب آموزش رانندگی، بلیط مسابقات اسبدوانی، ثبت نام کلاس ورزش‌های رزمی  

 

متولد تیر یاقوت، گل زبان در قفا (دلفینیوم)، پیراهن ابریشمی، تخته موج سواری، ظروف کریستال، جعبه جواهر، صدف دریایی تزئینی، کتاب‌های خودآموز، حیوانات خشک شده، چتر مخصوص کنار دریا، عینک فتابی، کتاب‌های عشقی، تابلو نقاشی با منظره دریا 

 

 متولد مرداد زبرجد، گل سوسن، خودکار طلا، کارت بازی، کتاب جُک، لباس، ابزار باغبانی، نوارهای ویدیویی ورزشی، دستگاه قهوه ساز، ظروف چینی، بازوبند تنیس، دستگاه ضبط صوت، جعبه سوغاتی 

 

 متولد شهریور یاقوت کبود، گل مینا، کتاب، جدول، ساعت رومیزی برنجی، کامپیوتر، پَر گردگیری، گلدان، ساعت مچی طلا، کُت، پارچه رومیزی، بالش‌های تزئینی (کوسن)، چرخ خیاطی 

 

  تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان                                  تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان

 

متولد مهر عقیق، گل همیشه بهار، قاب پنجره، بلیط باله، کتاب و رمان‌های جدید، رومیزی ابریشمی، بلیط کنسرت، عطر، ستِ آبرنگ، عطرپاش، لباس ورزشی، تُستِر، قفس پرنده، سیگار، ماساژُر بدن، لوازم نقاشی  

 

متولد آبان یاقوت زرد، گل داوودی، لوازم آرایش، چوگان گلف بازی، ماساژُر پا، روغن‌های رایحه درمانی، بلیط سفرهای دریایی، کتاب‌های ستاره شناسی، ملحفه و روتختی ابریشمی، عطر  

 

متولد آذر فیروزه، گل نرگس، راکت تنیس، اطلس یا کره زمین، آکواریوم، کتاب‌های هنری، کتاب شعر، کتاب راهنمای سفر، لوازم چادر زدن، گیره سر، بلیط سینما، مجله‌های دایره المعارفی، بلیط پارک حیوانات وحشی  

 

متولد دی لعل، گل میخک صدپر، پرده دیوارکوب، لوازم آشپزخانه، مجسمه، سی دی موسیقی، ظروف سفالی و سرامیکی، قاب عکس، کفش راحتی، لحاف، خوراک پرنده، جارختی، تلویزیون، بلیط نمایشگاه  

 

متولد بهمن یاقوت ارغوانی، گل بنفشه، الات موسیقی، ستِ شطرنج، جدول کلمات متقاطع، بخور خوشبو، بلیط کنسرت موسیقی سنتی، وسایل اسکی، ثبت نام کلاس‌های رقص، ستِ بازی کروکت، بلیط گالری‌های هنری 

 

  تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان                                         تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.Bahar-20.Com       خدمات وبلاگ نویسان جوان

 

متولد اسفند زمرد کبود، گل نسترن، ستِ قهوه خوری، کتاب‌های تاریخی، لوازم حمام، دستمال توری، روتختی ابریشمی، ست چای خوری نقره، بلیط تئاتر، شمع، گل خشک، کتاب‌های اسطوره‌ای  

 

 

 

              الهام

حتما حتما حتما...بخون!

 

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.  مرد به سمت صومعه حرکت کردو به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »

رئیس صومعه بلافاصله او را  به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا  از راهبان صومعه  پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»   

مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و  آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد  ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.

صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»   

 این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم  این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»

راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»

مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.

 مرد گفت :‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم  و عمر خودم  را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم . تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232    عدد است. و 231,281,219,999,129,382   سنگ روی زمین وجود دارد»

راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم  . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»

رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»

مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»

 راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.

پشت در چوبی یک در  سنگی بود . مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.

راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد .

پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.

و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و  لعل بنفش قرار داشت.

  در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » . مرد که  از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.....اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید .

لطفااز دست من ناراحت نشید؛ ولی جالب بود نه؟

گناهان کبیره ازنظر بزرگان

 

 سلام.تواین قسمت فقط در مورد اولین گناه کبیره یعنی غرور توضیح نوشتم  

 

در صورتی که در مورد هرکدوم از اونهاتوضیح داشت اما اگه می نوشتم خیلی  

 

طولانی می شد اماامیدوارم خوشتون بیاد.

 

 

هفت گناه کبیره از نظر پائولو کوئلیو 

 

 گناه اول: غرور

 

گناهان کبیره در واقع هفت تا نبودند، هشت تا بودند. گناهان کبیره را در آغاز مسیحیت، راهبی یونانی به نام اواگریو دُ پونتو  تدوین کرد تا تمایلات منفی اصلی انسان را تعریف کند (عجیب است که در فهرست اواگریو، شدیدترین گناه، شکم‌پرستی است...). ارتکاب هرکدام از این گناهان، می‌توانست کار ما را به دوزخ بکشاند. در قرن شانزدهم، پاپ گرگوری اولین تغییرات را در این فهرست ایجاد کرد؛ «حسد» را به فهرست اضافه کرد، اما «غرور» و «بطالت» را با هم ادغام کرد. در قرن هفدهم، این فهرست را دوباره نوشتند و در فهرست جدید، «اندوه» دیگر گناه محسوب نمی‌شد و جایش را به «تنبلی» داد. فهرست امروزی را مبنای هفت بخش آینده قرار می‌دهیم. بنا به تعاریف مختلف، درباره‌ی هرکدام از این گناهان می‌نویسم.

 

غرور 

تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث. غرور از واژه‌ی لاتین Superbia به معنای تکبر،‌ خودبینی، نخوت، گستاخی می‌آید.
 

تعریف کلیسای کاتولیک: احترام به نفسی که از حد خارج شود و بالاتر از عشق به خدا قرار گیرد. بر خلاف فرمان نخست از ده فرمان است (به جز من خدایی نخواهی داشت)،‌ و همین احساس بود که سبب طغیان ملایک و سقوط لوسیفر (ابلیس) شد.
 

در حکایات ذن: استاد اعظم توفوکو متوجه شد که صومعه شلوغ است. نوآموزها این طرف و آن طرف می‌دویدند و کارمندها در صف ایستاده بودند تا از کسی استقبال کنند.
پرسید: «چه خبر است؟»
سربازی نزد استاد آمد و برگه‌ای به او داد که رویش نوشته بود: «کیتاگاکی، حاکم کیوتو وارد شده‌اند و مایل به ملاقات شما هستند.»
استاد گفت: «با این آدم حرفی ندارم.»
چند دقیقه بعد، حاکم آمد، عذرخواهی کرد، نوشته‌ی روی برگه را خط زد و دوباره آن را به استاد داد.
این بار رویش نوشته بود: «کیتاگاکی تقاضای ملاقات دارد.»
استاد ذن صومعه‌ی توفوکو گفت: «خوش آمده‌اند.»
 

بر ناو هواپیمابر: «مأموریت به انجام رسید». این شعاری بود که روز یکم ماه مه سال 2003 بر هواپیمای لینکلن نقش شده بود، همان موقع که رئیس‌جمهور بوش اعلام کرد که جنگ و عملیات نظامی در عراق به پایان رسیده است. آن روز، تعداد تلفات سربازان امریکایی 217 نفر بود. امروز که این متن را می‌نویسم، تعداد این سربازها از 2700 نفر بیشتر است.
 

از نظر ادین شتاین‌سالتز: «وقتی کسی سعی کند بفهمد شما چه کسی هستید و از امور ثانوی برای مقایسه استفاده کند، به پوسته‌هایی خالی دست پیدا می‌کند که برای معنا داشتن، وابسته به هم هستند. درست نیست که خودتان را دوست فلانی، پسرِ بهمانی، مدیر فلان جا،‌ یا شاغل به این یا آن کار تعریف کنید.
زیرا با این روش، فقط جنبه‌هایی از خودمان را کشف می‌کنیم. جنبه‌هایی که معمولاً تیره و تار و ناقص هستند، جنبه‌هایی از کسی که سعی دارد به هزینه‌ی دیگران، خودش را نشان بدهد.
تنها رابطه‌ی ممکن، رابطه‌ی ما با خداست؛ از آن به بعد، همه‌چیز معنا پیدا می‌کند و چشم‌های ما به روی معنایی بزرگتر باز می‌شود.»
 

از نظر اوگوستین قدیس: غرور عظمت نیست،‌ بادسری است. آنچه باد می‌کند بزرگ به نظر می‌رسد، اما در واقع بیمار است.
 

پندی از دائو دِ جینگ: بهتر است جام را لبریز نکنیم تا مجبور نشویم وزن سنگین آن را حمل کنیم.
اگر کاردی را بیش از حد تیز کنیم،‌ تیغ آن زود کند می‌شود.
اگر خانه پر از زر و یشم باشد، صاحبانشان نمی‌توانند آن‌ها را امن نگه دارند.
وقتی ثروت و افتخار به تکبر بینجامد، بی‌تردید شر به دنبال خواهد داشت.
وقتی کاری را انجام می‌دهیم و ناممان کم‌کم پرآوازه می‌شود، حکمت حکم می‌کند که به محض انجام آن وظیفه، به درون گمنامی واپس بنشینیم.

 

هفت گناه کبیره
 

گناه اول: غرور
 

گناه دوم: آز

 

گناه سوم: شهوت

 

گناه چهارم: خشم

 

گناه پنجم: شکم پرستی

 

گناه ششم: حسد

 گناه هفتم: تنبلی  

 

 

      الهام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حکایتی جالب

 
روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : این بازرگان چقدر قدرتمند استد و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.

  در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر میکرد که از همه قدرتمند تر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام میگذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر میشدم.

  در همان لحظه ، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم میکردند. احساس کرد که نور خورشید او را می‌آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.

  پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و آرزو کرد ابر باشد و تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف تکان داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت.

   با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خورد میشود. نگاهی به پایین انداخت و  سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!  

 

             الهام